درماندگی آموخته شده درماندگی در معنای کلی به مفهوم درک کنترل ناپذیر بودن رویدادها طبق نظریه درماندگی آموخته شده سلیگمن است. اسلاوین (۱۳۸۷) در تعریف خود بیان می دارد نوع شدید اجتناب از شکست، درماندگی آموخته شده است که در این حالت فرد تصور می کند صرف نظر از کاری که انجام می دهد محکوم به شکست است. درماندگی آموخته شده می تواند با توجیه کردن درونی و شکست ارتباط داشته باشد. فرضیه درماندگی آموخته شده بیان می دارد که یادگیری با تشکیل ارتباط بین پاسخ و فرار و خاتمه شوک تداخل میابدی. این یادگیری بعداً انگیزه کوشش برای فرار یا تغییر شرایط را کاهش می دهد. طبق این نظریه درماندگی آموخته شده در ابتدا هنگامی رخ می دهد که فرد موقعیتی را برای فشار و چالش نامطلوب درک کند. بنابراین فرد اعمال بالقوه ای را برای دستکاری موقعیت شناسایی می کند تا آن را کم چالش تر، کم فشارتر و یا مطلوبتر سازد. پس از اینکه فرد کوشش های ناموفقی در متاثر ساختن محیط در جهت پیامد مورد نظرش داشت استقلال پاسخ از پیامد را می آموزد. این استقلال پاسخ از پیامد فرض کلیدی در نظریه درماندگی آموخته شده است.
به منظور سنجش و ارزیابی درماندگی آموخته شده می توان از پرسشنامه ای که بر اساس نظریه سلیگمن و تیازدیل (۱۹۷۱) طراحی شده است استفاده کرد. این پرسشنامه دارای ۲۷ گویه میباشد که از پژوهش معتبر کوینلس و نیلسون (۱۹۸۸) استخراج شدهاند. روایی و پایایی این پرسشنامه در مطالعه ای در سال ۱۳۹۸ مورد تأیید قرار گرفته است.