نیاز به خاتمه را میتوان به شکل یک پیوستار در نظر گرفت. بر طبق نظر کروگلانسکی و وبستر (۱۹۹۱)، افرادی که در انتهای پیوستار نیاز به خاتمه قرار میگیرند ممکن است ناشکیبایی و تکانشگری شناختی قابلتوجهی را نشان دهند. آنها ممکن است بر مبنای شواهد ناکافی ناگهان دست به قضاوت بزنند، تفکری خشک و انعطافناپذیر از خود نشان دهند و نسبت به پذیرش دیدگاههایی که از دیدگاه خودشان متفاوت است بیمیل باشند. در انتهای دیگر این پیوستار که مشخصکننده نیاز به اجتناب از خاتمه است، افراد ممکن است از ابهام و عدمقطعیت لذت ببرند و از پذیرش یک عقیده و نظر معین و قطعی اکراه داشته باشند. در این شرایط، افراد ممکن است قضاوت را به تاخیر اندازند و در تولید راهحلهای دیگر برای هر دیدگاه نوظهور سریع عمل کنند.
به منظور سنجش متغیر نیاز به خاتمه می توان از مقیاس نیاز به خاتمه یا NFCS استفاده کرد. این پرسشنامه دارای ۲۸ گویه و ابعاد ترجیح ساختار و ترجیح قطعیت میباشد که از پژوهش معتبر دی بیکر و کراوسون (۲۰۰۸) استخراج شدهاند. روایی و پایایی این پرسشنامه در مطالعه ای در سال ۱۳۹۴ مورد تأیید قرار گرفته است.