نظریههای جدید در باره هوش انسانی به انواع مختلفی از هوش اشاره کردهاند که هر چند برخی انواع آن دارای همبستگی ضعیف یا متوسطی با یکدیگرند اما برخی انواع را نیز باید غیرهمبسته یا مستقل از یکدیگر دانست. در این میان می توان به انواعی از هوش شامل هوش اجتماعی، هوش بدنی، هوش موسیقیایی و هوش زبانی، هوش فرهنگی، هوش عاطفی یا هیجانی اشاره کرد.
اگر چه پژوهشهای اولیه تمایل دارند به اینکه هوش را به گونهای محدود، توان درک مفاهیم و حل مسائل در مجموعههای علمی تعریف کنند اما در حال حاضرتوافق فزاینده ای وجود دارد در این باره که هوش میتواند از مکانهایی غیراز کلاسهای درس ظهور یابد. علاقه فزاینده به موضوع هوش در جهان واقعی، و نه فقط محیطهای کلاس درس، انواع نوینی از هوش از جمله هوش فرهنگی را طرح کرده است. چنین نکتهای بسیار حائزاهمیت است که پیشرفتهای فردی و اجتماعی را محدود به مفاهیم پیوند خورده با هوش منطقی و ریاضی ندانسته و با دقت بیشتری به افراد و جوامع موفق در دستیابی به اهداف فردی و گروهی مشاهده کنیم که آنها را میتوان به لحاظ هوش ریاضی ومنطقی در سطوح متفاوتی طبقهبندی کرد.
با وجود تفاوتهایی که در تعریف هوش به طور کلی مشاهده می شود در رابطه با هوش فرهنگی بیشتر ناظر بر شباهتها میان تعاریف مختلف هستیم. هسته اصلی تشکیل دهنده هوش فرهنگی توانمندی افراد یا گروههای اجتماعی در تعامل اجتماعی سازنده با افراد یا گروههای اجتماعی با فرهنگ متفاوت است. به عنوان مثال، اگر دو شهر را در نظر بگیریم که هر دوی آنها در خصیصه متشکل بودن از ملیتهای چندگانه اشتراک دارند اما در یکی بیشتر همکاریهای اجتماعی، فرهنگی واقتصادی میان افراد با ملیتهای مختلف مشاهده میشود در حالی که در دیگری بیشتر شاهد تعارضهای اجتماعی، فرهنگی و یا اقتصادی هستیم میتوان چنین وضعیتی را به هوش فرهنگی متفاوت ملیتهای تشکیل دهنده در هر یک از دو شهر منتسب کرد.
انگ و داین (۲۰۰۸) در مقاله خود با عنوان «مفهوم هوش فرهنگی» تأکید می کنند که این مفهوم منعکسکننده توانمندی فردی برای عمل ومدیریت اثربخش در مجموعههای به لحاظ فرهنگی متنوع تعریف میشود. تعریف این دو از هوش فرهنگی در پاسخ به این پرسش بوده است که در نظامی که فضای سازمانی و کاری آن به شدت تحت تأثیر جهانی شدن قرار گرفته است این ضرورت وجود دارد تا درک کنیم چرا برخی از افراد در موقعیت های به لحاظ فرهنگی متنوع به گونه اثربخشتری عمل میکنند و در پاسخ به چنین پرسشی است که آنها بحث هوش فرهنگی را مطرح میکنند.
ارلی و انگ (۲۰۰۳) در اثر خود با نام «هوش فرهنگی: تعاملات فردی در بین فرهنگها» فردی را دارای هوش فرهنگی بالا میدانند که بتواند به شیوه مؤثری در یک زمینه فرهنگی متفاوت با زمینه فرهنگی رشد یافته در آن خود را سازگار کند بدون آنکه هویت فرهنگی خود را کنار بگذارد. توماس و اینکسون (۲۰۰۳) در اثر خود با نام «هوش فرهنگی: مهارتهای افراد برای تجارت جهانی» تعریف خود از هوش فرهنگی را با ذکر زیربناها و اجزای سازنده آن مطرح میکنند. به نظر آنان هوش فرهنگی مشتمل برفهم و درک بنیانهای تعامل بین فرهنگی، توسعه دادن رویکردی خلاقانه و منعطف به تعاملهای بین فرهنگی و در نهایت ایجاد مهارت های سازگاری و نشان دادن رفتارهایی است که میتوان آنها را در موقعیتهای بین فرهنگی یا چندفرهنگی اثربخش دانست.
توانایی در گردآوری اطلاعات، تفسیر آنها و عمل کردن بر مبنای آنها در موقعیتهای چندفرهنگی، توانایی فرد برای سازگاری موفقیت آمیز با مجموعههای نوین فرهنگی که بر اساس زمینه فرهنگی فرد می توان آنها را مجموعههای فرهنگی نامأنوس و ناآشنا دانست و توانایی در تعامل اثربخش با مردمانی به لحاظ فرهنگی متفاوت از جمله دیگر تعاریفی است که برای هوش فرهنگی ارائه شده است.
به منظور بررسی ابعاد مختلف هوش فرهنگی می توان از پرسشنامه ای که فراهم شده است استفاده کرد. این پرسشنامه دارای ۱۹ گویه و دارای ابعاد فراشناخت، شناخت، انگیزش و رفتار میباشد که از منبع معتبر پرادو (۲۰۰۶) استخراج شدهاند.
از آنجایی که این پرسشنامه، ترجمه یک پرسشنامه استاندارد خارجی است که به زبان فارسی برگردانده شده است، لذا روایی و پایایی این پرسشنامه در ایران مورد بررسی قرار نگرفته و در صورت لزوم، محققان باید نسبت به بررسی روایی و پایایی این پرسشنامه اقدام نمایند.
به همین منظور یک پرسشنامه و یک فایل به صورت رایگان و به احترام شما پژوهشگران گرامی، به همراه این فایل عرضه شده است که شیوه ارزیابی روایی سازه، صوری و محتوا را به صورت اصولی و از طریق آزمون های آماری مورد بحث قرار داده است که پژوهشگران می توانند از این فایل و راهنمایی فراهم شده در آن برای بررسی پایایی و روایی ابزار استفاده کنند. همچنین دو مقاله معتبر هم به همراه این فایل عرضه شده است که به بررسی روش های مختلف روایی و پایایی در پژوهش ها پرداخته است.