مفهوم اعتماد سازمانی برای سازمانها از بعد نظری و عملی دارای اهمیت است. اعتماد را میتوان هم از دیدگاه درون سازمانی و هم محیط بیرونی سازمان مورد مطالعه قرار داد. نظریهپردازان سازمانی تعاریف متعددی از اعتماد سازمانی ارائه نمودهاند. گروهی از اندیشمندان تلاش کردند تا اعتماد سازمانی را بر مبنای احساس کارمندان نسبت به مدیریت تعریف نمایند. برای مثال اعتماد سازمانی به عنوان فضایی که افراد در آن احساسات متقابلی از اطمینان، ملایمت و مقبولیت دوطرفه دارند؛ تعریف شده است. اعتماد سازمانی اطمینانی میدانند که کارکنان نسبت به مدیریت دارند و میزانی که آنها گفتههای مدیریت را باور میکنند.
گروهی دیگر علاوه بر اینکه احساسات کارکنان را در نظر گرفتند، عوامل مؤثر بر ایجاد این احساس مثبت را نیز در تعریف اعتماد سازمانی لحاظ کردند. برای مثال اعتماد سازمانی به عنوان «انتظارات مثبتی که افراد، بر پایه نقشهای سازمانی، مناسبات، تجربیات، وابستگیهای متقابل از نیات و رفتارهای مختلف اعضاء سازمان دارند»، تعریف شده است. برخی دیگر تلاش کردند که اعتماد سازمانی را بر مبنای متغیرهای ارتباطاتی و جمعیتشناختی تعریف نمایند. متغیرهای ارتباطاتی از جمله کار گروهی، تمرکز شبکه ارتباطات و ارتباط با مقامات ارشد و متغیرهای جمعیتشناختی از جمله سن، جنسیت، تعداد فرزندان، موقعیت اجتماعی، جایگاه شغلی در سازمان و گرایشهای اخلاقی میباشند.
در نهایت گروهی دیگر به گونهای کاملتر، اعتماد را بر مبنای احساس کارمندان نسبت به مدیریت و نیز سازمان، رفتارها، تداوم رفتارها و فرآیند ارتباطات تعریف نمودند. برای مثال اعتماد سازمانی به عنوان «احساس اطمینان کارکنان به سودمندی و ثبات رفتار و اظهارات سازمان هنگام مواجه با شرایط ناپایدار و مخاطره آمیز» تعریف میشود. و یا اعتماد سازمانی به عنوان «اعتقاد و اطمینانی میداند که کارکنان هم به مدیران و هم به سازمان و اهداف سازمانی دارند و اینکه فعالیتهای سازمانی رهبران در راستای منافع کارکنان و سازمان میباشد» در نظر گرفته شده است. همچنین اعتماد سازمانی را «اطمینان و اعتقاد متداول به توانایی و شایستگی مدیران سازمان میدانندکه از نظرات متداول کارکنان در مورد قابلیت اطمینان افراد و سازمان تشکیل شده است» تعریف شده است.
یکی از اشکال اعتماد سازمانی اعتماد بینفردی میباشد. نظریهپردازان مبادله اعتقاد دارند که اعتماد بینفردی نوعی از اعتماد است که در روابط چهره به چهره خود را نشان میدهد. به عبارت دیگر اعتماد بینفردی یک مفهوم وضعیتی و یا یک حالت عمومی است که فردی تمایل (یا آماده یا در حال برنامهریزی) به وابستگی به فرد دیگر در یک موقعیت خاص دارد. اعتماد بین فردی مبتنی بر تجربیاتی است که افراد در ارتباط با یکدیگر در فرآیند تعاملات مکرر طی یک دوره زمانی طولانی به دست میآورند. روابط شخصی در ایجاد اعتماد بینفردی نقش اساسی دارد. به عبارت دیگر اعتماد بینفردی در روابط و تعاملات معنا پیدا میکند، توسعه مییابد و تقویت میشود.
چاتوت و همکاران (۲۰۱۰) با بررسی مطالعات متعدد در زمینه ابعاد تشکیلدهنده اعتماد بینفردی به این نتیجه رسیدند که بیشتر این ابعاد به گونهای با یکدیگر همپوشانی دارند. به عنوان مثال صراحت و درستکاری در قالب بعد صداقت تعریف میشوند. در این میان سه بعد شناسایی شد که دربرگیرندهی ابعاد متعدد اعتماد بینفردی میباشند و عبارتند از: صداقت، تعهد و قابلیت اطمینان. به منظور سنجش اعتماد سازمانی در حوزه اعتماد بینفردی میتوان از پرسشنامه پیوست استفاده کرد.