دلبستگی به مکان، مفهومی پیچیده، چندبعدی و بین رشتهای شامل جنبههای مختلفی از پیوند و نقطه اتصال فرد با مکان و تعامل فرد با دیگران است. این مفهوم در دهههای اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران را در زمینههای مختلف جلب کرده و پیشرفتهای نظری چشمگیری در این زمینه به وجود آمده است. دلبستگی به مکان متأثر از ویژگیهای منحصربهفرد مکان است. معانی مکان نقش مهمی در دلبستگی به مکان ایجاد میکنند. دلبستگی به مکان در ادامه حس مکان شکل میگیرد و سطح بالاتری از حس مکان است که بهمنظور تداوم حضور فرد در مکان نقش تعیینکنندهای دارد. بهطورکلی دلبستگی مکانی به مفهوم پیوندی ادراکی، احساسی و عملکردی بین افراد و مکانهایی است که در فرایند تعامل با آن معنای خاص و ارزشمندی به آن بخشیدهاند و این پیوند بهصورت رفتارها و کنشهایی چون تمایل به حفظ نزدیکی به مکان، حزن و اندوه ناشی از جدایی و دوری از مکان و حمایت اجتماعی از آن دیده میشود.
به منظور سنجش ابعاد دلبستگی به مکان می توان از مقیاسی که توسط صفاری نیا (١٣٩٠) بر اساس نظریه آلتمن و لو (١٩٩٢) و مطالعات تجربی جورجنسن و استدمن (٢٠٠١) و کیل، موون و تارانت (٢٠٠۴) ساخته شده است و دیدگاه نگرشی نسبت به دلبستگی مکان دارد، استفاده کرد. مقیاس مذکور، مشتمل بر ٢٢ گویه می باشد که سه حیطه شناختی (هویت مکان)، عاطفی (دلبستگی عاطفی) و رفتاری (وابستگی مکان و پیوندهای اجتماعی) دلبستگی مکان را می سنجد. روایی و پایایی این پرسشنامه در دو مطالعه در سال های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۷ مورد تأیید قرار گرفته است.