نظریه هوش فرهنگی نخستین بار توسط ارلی و آنگ از پژوهشگران دانشکده کسب و کار لندن با انتشار کتاب “هوش فرهنگی، تعاملات فردی بین فرهنگی” مطرح شد. به زعم آنان هوش فرهنگی عبارت است از: قابلیت یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائه پاسخهای رفتاری صحیح به این الگوها. این دو پژوهشگر معتقد بودندکه در مواجه با موقعیتهای فرهنگی جدید، به زحمت می توان علائم و نشانه های آشنایی یافت که بتوان از آنها در برقراری ارتباط سود جست؛ از اینرو در این گونه موارد فرد باید با توجه به اطلاعات موجود، یک چارچوب شناختی مشترک تدوین کند و تدوین چنین چارچوبی تنها از عهده کسانی برمی آید که از سطح هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشند؛ به عبارت دیگر، هوش فرهنگی قابلیتی است که موجب تسهیل این امر می شود.
به منظور سنجش هوش فرهنگی می توان از پرسشنامه هوش فرهنگی آنگ و همکاران (۲۰۰۴) استفاده کرد. این پرسشنامه دارای ۲۰ گویه است که به بررسی بعد شناختی، بعد انگیزشی، بعد فرا شناختی و بعد رفتاری هوش فرهنگی می پردازد. روایی و پایایی این پرسشنامه در پژوهشی در سال ۱۳۹۲ مورد تأیید قرار گرفته است.