رد پای اندیشه بازارگرایی را می توان در اوایل دهه پنجاه میلادی یافت، زمانی که پیتر دراکر (۱۹۵۴) مشتری را پایه و اساس سازمان ها عنوان کرد و آن را برای حیات سازمان ها ضروری دانست. شاید شاپیرو در سال ۱۹۸۸ اولین کسی باشد که به تعریف جنبه های مختلف بازارگرایی پرداخته است. شرکت بازارگرا را شرکتی معرفی کرده که در آن اطلاعات با اهمیتی در مورد عناصر تاثیرگذار بر بازار و فرآیند خرید مشتری در همه وظایف و کارکردهای شرکت نفوذ می کند، تصمیمات استراتژیک و تاکتیکی به صورت مشترک بین واحدهای سازمانی اتخاذ می گردد و تعهد نسبت به اجرا درآوردن این تصمیمات در بین واحدهای سازمانی وجود دارد.
بازارگرایی را می توان به عنوان مرحله ای از بالندگی سازمان، یا به عنوان سطحی که انعکاس دهنده بلوغ سازمانی است تعریف نمود. کاتلر به بازارگرایی به عنوان مرحله نهایی توسعه یک سازمان بازرگانی نگاه کرده است. او معتقد است که گرایش بازار در امتداد توسعه و گرایشهای مختلف بازرگانی به وجود آمده است. به طور کلی بازارگرایی عبارت است از یک فرهنگ سازمانی که به صورت بسیار کارا و اثربخش باعث خلق رفتارهایی می شود که این رفتارها به منظور خلق ارزشهای افزونتر برای مشتریان و در نتیجه ارتقای عملکرد تجاری سازمان لازم و ضروری می باشد.
دیدگاه فرهنگ بازارگرایی از دیدگاه های پرداختن به مسأله بازارگرایی می باشد. بازارگرایی از این دیدگاه شامل سه بعد زیر است:
مشتری گرایی: در این دیدگاه هدف شرکت درک عمیق مشتریان است که منجر به توانایی خلق ارزش ممتاز برای آن به صورت مستمر می گردد و این مستلزم درک کل زنجیره مشتری می باشد و نه تنها برای زمان حال بلکه به عنوان ضرورت همیشگی سازمان به حساب می آید.
رقیب گرایی: به معنی درک نقاط ضعف و قوت کوتاه مدت و استراتژیهای بلند مدت رقبای فعلی و بالقوه سازمان است. در کنار تحلیل اطلاعات در مورد مشتری، تجزیه و تحلیل اطلاعات در مورد رقبای سازمان بایستی منجر به تدارک مجموعه کاملی از تکنولوژی ها و توانمندی های لازم جهت ارضای نیازهای فعلی و مورد انتظار شرکت به گونه ای برتر از رقبا باشد.
هماهنگی میان وظیفه ای: هماهنگی بین وظیفه ای در واقع بهره برداری هماهنگ از منابع شرکت جهت خلق ارزش ممتاز برای مشتریان هدف است. هر نقطه در زنجیره ارزش فرصتی جهت خلق ارزش برای خریدار محسوب می شود. لذا هر عضو سازمان در هر واحد عملکردی می تواند به صورت بالقوه در خلق ارزش برای مشتریان سهیم باشد و این چیزی فراتر از صرفا انجام وظایف در واحد بازاریابی شرکت است.
به منظور بررسی بازار محوری یا بازارگرایی می توان از پرسشنامه ای که فراهم شده است استفاده کرد. این پرسشنامه دارای ۱۱ گویه و ابعاد مشتری مداری، رقیب محوری و هماهنگی بین بخشی میباشد که از پژوهش چین (۲۰۱۰) استخراج شدهاند و روایی و پایایی آن در مطالعه ای در سال ۱۳۹۴ مورد تأیید قرار گرفته است.