امروزه بازارگرایی کانون توجه مطالعات و مقالات، مروری زیادی قرار گرفته است. با وجود اینکه تحقیقات وسیعی در این زمینه صورت گرفته است، هنوز هیچ توافقی بر ماهیت واقعی بازارگرایی بدست نیامده است و بازارگرایی به، عنوان یک زمینه فرهنگی، رفتاری یا ترکیبی از هر دو درنظر گرفته می شود. کوهلی و جاورسکی ( ۱۹۹۰ ) پیشنهاد میکنند بازارگرایی به میزانی که یک سازمان مفهوم بازاریابی را اجرا میکند، ارجاع داده میشود. لم و همکارانش (۲۰۱۰) اشاعه بازارگرایی را یک فرآیند یادگیری اجتماعی میدانند که از طریق آن می توان بازارگرایی در سطح فردی را بدست آورد و منتقل کرد.
همچنین، مطالعات گسترده ای در زمینه نتایج بازارگرایی صورت گرفته است و پیشنهاد می شود که بازارگرایی منافعی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم برای سازمانها به همراه دارد که از آن جمله میتوان به نوآوری، وفاداری مشتری، کیفیت تولید و در نهایت عملکرد سازمان اشاره کرد. سازمان بازارگرا قادر به شناسایی بهتر نیازها و خواستههای بازار هدف است و در نتیجه در مقایسه با رقبا با کارایی و اثربخشی بیشتری به رضایت مشتریان دست مییابد. به این ترتیب سازمانی که بازارگرا است نسبت به سازمان هایی که کمتر به فعالیتهای بازارگرایی میپردازند از قابلیت بیشتری در دستیابی به اهداف سازمان نظیر سهم بازار و سود بیشتر برخوردار است.
به منظور ارزیابی گرایش به بازار می توان از پرسشنامه ای که فراهم شده است استفاده کرد. این پرسشنامه دارای ۳۷ گویه و ابعاد گرایش مشتری، گرایش رقیب و محیط بازار میباشد که از پژوهش معتبر اوزر و همکاران (۲۰۰۶) استخراج شدهاند و روایی و پایایی آن در مطالعه ای در سال ۱۳۹۱ مورد تأیید قرار گرفته است.