فرهنگ انطباق پذیری: سازمان های که به خوبی یکپارچه و هماهنگ هستند به سختی تغییر می یابند. لذا یکپارچگی درونی و انطباق پذیری بیرونی را می توان به عنوان مزیت و برتری سازمان در محیط رقابتی به شمارآورد. سازمان سازگار به وسیله مشتریان هدایت می شود، ریسک می کند، از اشتباه خود پند می گیرد و ظرفیت و تجربه ایجادتغییر را دارد. چنین سازمانی به طور مستمر در حال بهبود توانایی خود در جهت ارزش قائل شدن برای مشتریان خود می باشد. از نظر دنیسون و میشرا (۱۹۹۵) این ویژگی با سه شاخص مورد بررسی قرار می گیرد:
- ایجاد تغییر: سازمان قادر است راه هایی برای تامین نیازهای تغییر ایجاد کند ومی تواند محیط سازمان را بشناسد، به محرک های جاری پاسخ دهد و از تغییرات آینده سبقت گیرد.
- مشتری گرایی: سازمان مشتریان را درک می کند و به آنها پاسخ می دهد و پیشاپیش درصدد تامین آینده بر می آید. در واقع مشتری گرایی درجه ای که سازمان ها در جهت رضایت مندی مشتریان هدایت می شوند را نشان می دهد.
- یادگیری سازمانی: میزان علائم محیطی را که سازمان ها دریافت، ترجمه و تفسیر می کنند و فرصت هایی را برای تشویق خلاقیت، سبک دانش و توسعه توانایی ها ایجاد می کند اندازه می گیرد.
به منظور سنجش متغیر فرهنگ انطباق پذیری می توان از پرسشنامه ای که فراهم شده است استفاده کرد. این پرسشنامه دارای ۱۲ گویه و ابعاد ایجاد تغییر، تمرکز بر مشتری و یادگیری سازمانی میباشد که از پژوهش معتبر دنیسون (۲۰۰۰) استخراج شدهاند. روایی و پایایی این پرسشنامه در مطالعه ای در سال ۱۳۹۳ مورد تأیید قرار گرفته است.