یادگیری خودتنظیمی: زیمرمن (۱۹۸۶)، خودتنظیمی را نوعی یادگیری تعریف نمود که در آن دانشآموز بهجای آن که برای کسب دانش و مهارت بر معلمان، والدین و یا دیگر عوامل آموزشی تکیه کند، شخصاً کوششهای خود را شروع و هدایت میکند. به عبارت دیگر، خودتنظیمی در یادگیری به مشارکت فعال یادگیرنده از نظر رفتاری، انگیزشی، شناختی در فرایند یادگیری جهت پیشینه نمودن یادگیری اطلاق میشود (اصغری، ۱۳۹۳)، توانایی خود سازماندهی و خودتنظیمی به فرد امکان میدهد تا بر رفتارهایش کنترل و نظارت داشته باشد؛ یعنی، رفتارهایش را ارزیابی کند، آنها را با معیارهای خود بسنجد و در مورد شخص خود، تقویت و تنبیه اعمال کند. شخصی که نتیجه ارزیابی از خودش مثبت است، خود را کارآمد تشخیص میدهد و با علاقه و پشتکار به انجام کارها میپردازد. زیرا، معتقد است که میتواند پیشرفت بیشتری کسب کند. همچنین، کسی که از نتایج خودسنجیاش خیلی راضی نیست، الزاما سطح خودکارآمدی و انگیزهاش را برای کوششهای بیشتر کاهش نمیدهد، به شرط آنکه، بر این باور باشد که توانایی موفق شدن را دارد، اما روشی که تاکنون به کار بسته نادرست بوده است (سیف، ۱۳۸۹).
به منظور بررسی یادگیری خودتنظیمی در میان دانش آموزان و دانشجویان می توان از پرسشنامه ای که فراهم شده است استفاده کرد. این پرسشنامه دارای ۲۷ گویه و ابعاد راهبردهای چهارده گانه یادگیری خودتنظیمی (خودارزشیابی، سازمان دادن و انتقال، هدفگذاری و برنامهریزی، یادداشتبرداری و خودکنترلی، جستجوی اطلاعات، سازماندهی محیط، خودپیامدی، مرور ذهنی و حفظ کردن، جستجوی کمک از همسالان، جستجوی کمک از معلم، جستجوی کمک از بزرگسالان، مرور نکتهها، یادداشت و جزوات، مرور تکالیف درسی و امتحانات و مرور کردن کتابهای درسی) میباشد که از پژوهش معتبر توسط زیمرمن و مارتینزپونز (۱۹۸۸) استخراج شدهاند. روایی و پایایی این پرسشنامه در مطالعه ای در سال ۱۳۹۳ مورد تأیید قرار گرفته است.